جدول جو
جدول جو

معنی سال گشت - جستجوی لغت در جدول جو

سال گشت
سال دیده، سال خورده، پیر
تصویری از سال گشت
تصویر سال گشت
فرهنگ فارسی عمید
سال گشت
(شِ / شُ دَ / دِ)
پیر سال خورده. (آنندراج) سالدیده. پیر. (استینگاس)
لغت نامه دهخدا
سال گشت
سالخورده و پیر
تصویری از سال گشت
تصویر سال گشت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

روز شروع سال نو از عمر کسی که در آن روز جشن گیرند یا مراسمی برای یادبود برپا کنند، وجه تسمیه اش آن است که در قدیم برای حساب عمر رشته ای داشته اند که با گذشتن هر سال گرهی به آن می زده اند و از تعداد گره ها سال های عمر را معلوم می کرده اند، برای مثال گشت چون رشتۀ عمرم کوتاه / معنی سال گره دانستم (ملاطاهر غنی - لغتنامه - سال گره)
فرهنگ فارسی عمید
(چَ دَ)
یکسال بر چیزی گذشتن. تحویل سال. گذشتن: احال الشی ٔ، سال گشت شدن چیزی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لِ سِ)
سفر لاویان 25:3: همان سال آزادی میباشد سفر تثنیه 31:10: که سال هفتم است و میبایست از فلاحت زمین دست کشید و محصول خودروی آن را برای فقرا و غربا و مرغان و حیوانات صحرا گذاشت. سفر لاویان 25:11- 7: مقصود از این مطلب اولاً، تقویت زمین، ثانیاً، محافظت نمودن حیوانات. ثالثاً، تربیت نمودن قوم که بر خدای قادر مطلق توکیل کامل داشته باشد. رجوع به قاموس کتاب مقدس شود
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ اَ)
بشکل حرف دال درآمدن. خمیدن. خم شدن. خم پذیرفتن چیزی راست.
- دال گشتن الف، خم گرفتن آن. بصورت شکل دال و منحنی درآمدن الف:
زمان چیست بنگر چرا سال گشت
الف نقطه چون بود و چون دال گشت.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(پُ)
ستوری که شانه و کفلش برآمده و کمرش فرورفته باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به چاک پشت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دال گشتن
تصویر دال گشتن
خمیدن، خم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
روز شروع سال نو از عمر طبیعی که درین روز بعضی جشن میگیرند. توضیح: وجه تسمیه بسبب رشته ایست که هر سال از عمر مولود بر آن گره زنند تا سالهای عمر بدان معلوم شود (مخصوصا در هند) از تعداد گرههای ریسمان میتوان بسن مولود پی برد ولی در ایران این کلمه را تبدیل به) سالگرد (کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز گشت
تصویر باز گشت
برگشت از جایی مراجعت رجعت، رجوع از آهنگی یاهنگ مناسب دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سال گشت شدن
تصویر سال گشت شدن
یک سال بر چیزی گذشتن سال گذشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سال گره
تصویر سال گره
((گِ رِ))
روز شروع سال نو از عمر کسی، جشن تولد
فرهنگ فارسی معین
پار، پارسال
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فرد تنبل و از زیر کار دردو
فرهنگ گویش مازندرانی
روی سکو
فرهنگ گویش مازندرانی
شب عید، شب تحویل سال
فرهنگ گویش مازندرانی